روانشناسی دین از دیدگاه فروید
فروید و روان شناسی دین
فروید، خود را یهودی رها شده، شکاک و کاملاً بیدین میدانست. او بیدینی معمولی نبود، بلکه از دین یا دستکم از باورهای کاتولیکها در فرایبرگ و وین تنفر داشت. او در پاسخ نامه رنه لافورگ که از او خواسته بود به دلیل هجوم نازیها فرار کند، نوشت: «دشمن واقعی، نازیها نیستند، بلکه دشمن واقعی دین و کلیسای کاتولیک است». میتوان گفت فروید نهتنها از سنت کاتولیک نفرت داشت، بلکه از اعمال دینی یهود نیز متنفّر بود. فروید با بیرغبتی، دعاهای عبری مراسم ازدواجش را فرا گرفت و پس از ازدواج نیز، با سنگدلی تمام، همسرش را از آموزههای یهودی باز داشت. فرزندانش نیز مجبور بودند به دور از هر گونه آموزشهای تکالیف دین یهود، پرورش یابند؛ زیرا او تمامی شعائر دینی را از خانوادهاش دور میداشت. وی دین را اموری روانی میدانست که به خارج فرافکنی میشود و حتی اسطورههای بهشت و هبوط انسان، خدا، خیر و شر و جاودانگی و غیره را به همین صورت تبیین میکرد.
خدا در اندیشه فروید لئوناردو داوینچی، پیشفرض اصلی فروید درباره روانشناسی دین است. داوینچی، خارج از یک ازدواج رسمی زاده شد و در چند سال اول زندگیاش پدر نداشت. به باور فروید، همین امر سبب شد که او از دین رویگردان شود و چون از تهدید حضور پدر در اوائل کودکی به دور بود، خود را از قید و بندهای دین رها یابد.
مفهوم خدا در اندیشه فروید
فروید، باور به خدا را به عنوان پایه بیشتر ادیان، امری توهّمی میداند. او معتقد است خدا، همان مفهوم پدر است که در ذهن آدمی تعالی یافته و بر اثر یادآوری ناتوانی دوران کودکی و توجه به نیازهای همیشگی خود، بدان روی آورده است.
او دین و دینداری را در ردیف رفتارهای روان رنجورانه، همچون وسواس به شمار میآورد و بر آن است که با افزایش افقهای علمی در زندگی انسان، سرانجام دین از صحنه حیات آدمی زدوده خواهد شد.
از نظر فروید شباهت زیادی میان فعالیت مردم دیندار و رفتارهای بیماران روان رنجور وجود دارد. هر دو دسته تاکید دارند کارها را به صورت الگووار و آیینی انجام دهند.
نقد نگاه فروید به دین
۱. فروید، بیدینی تمامعیار و بلکه ضد دین بود. بنابراین، نمیتوان گفت که او توانسته است بدون سوگیری درباره دین اظهار نظر کند.
۲. جهانبینی فروید درباره جهان هستی، مادیگرایی صرف است. این جهانبینی، با نظر اکثریت مردم و دانشمندان که به هستی برتری و متعالی یعنی خداوند معتقدند، در تعارض است.
۳. برداشت فروید از «خود» و نیز نسبت دادن آن به حیطه دین و دینداری علمی نیست و برداشتهای فروید که برپایه داستانپردازیهای غیرعلمی است، هیچ سند قابل اعتمادی ندارد.
۴. از زمان نظریهپردازی فروید درباره ماهیت دین و دینداری در میان مردم، بیش از صد سال میگذرد. در این مدت، بیگمان شناخت آدمی درباره قواعد حاکم بر جهان فزونی یافته است و به باور برخی اندیشمندان، دستکم فنآوری گامهای نهایی خود را برمیدارد، ولی برخلاف تصور فروید، نقش دین در معناسازی زندگی انسان مدرن افزایش یافته است.
خلاصه تحلیل فروید از دین
تحلیل فروید از دین سه جنبه دارد :
1.عقیده ادیپ که سازه بنیادین او در تبیین دین است
2.پدیده های ویژه دینی مانند مراسم انسان های اولیه و شکل گیری سنت یهود
3.نگرش منفی او به دین
منبع
پرتال جامع علوم انسانی / بررسی و نقد رویکرد فروید به دین / نویسنده : رحیم نارویی نصرتی / منبع : روانشناسی و دین 1387 شماره 1
- ۹۹/۰۹/۱۳