مکتب آلمانی
- روانشناسی دین در آمریکا، عمدتا توسط رواشناسان گسترش داده شد در حالی که در آلمان ، زمینه کار در قلمروی بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود ؛ مثلاً در آلمان ویلهم وونت سنّت دیگری از روانشناسی دین را بنیاد نهاد که مبتنی بود بر مشاهده و ملاحظه رفتار و عقاید دینی اقوام و گروه ها و نه لزوماً افراد ، دیدگاه روانشناختی در مقایسه با موضع الهیاتی ، در درجه دوم اهمیت قرار داشت .
- در این سنّت کارهایشان بیشتر جنبه ی تبیینی دارد و ابعاد عمیق ترِ دینداری انسان را بحث می کنند و با آن سر و کار دارند و نظریه های جدّی دارند که هم دیدگاه های منفی دارد و هم دیدگاه های مثبت .
- همچنین در این سنت تأکید بر کیفیت می باشد و به دین نگاهی عاطفی دارند
- با ظهور آثار دانشمندان آمریکایی و ترجمه آثار جیمز و استارباک ، روانشناسی دین در آلمان ، نیرو و جهت جدیدی گرفت .
- مهم ترین افراد شاخص روانشناسی دین در این سنت عبارتند از ویلهلم وونت ، فروید ، یونگ و اریکسون
ویلهم وونت:
بنیانگذار روانشناسی تجربی بشمار می آید .
گرچه او در درون نگری کنترل شده تجربی پیشگام بود اما اعتقاد داشت فرآیندهای عالی تر روانی که در نمادهای فرهنگی ای نظیر زبان، اسطوره و دین عینیت می یابند، تنها با استفاده از روانشناسی عامه (توده ها) میتوان درک کرد . او فنون روانشناسی فردی را که مورد استفاده آمریکاییهاست برای هر نوع روانشناسی دین واقعی، بی فایده دانست. او درصدد بود دین را از طریق بازسازی گذشته بعید آن و با مبنا قرار دادن فرآیندی تحولی، تبیین کند که در حوادث ذهنی ابتدایی و غیر دینی ریشه دارد . به اعتقاد او ، دین عبارتست از این احساس که دنیای ما، بخشی از دنیای بزرگتر و فوق طبیعی است که در آن، اهداف والاتر تلاش انسانی به ثمر نشسته و تحقق می یابد .
فروید، یونگ و دیگر تحلیلگران:
فروید، هرچند دین را (توهم)، (نورز جهان شمول) و (مخدر) می نامد و امیدوار بود نوع بشر بتواند بر آن چیره شود (کتاب آینده یک پندار ، 1973) ، ولی به تحقیق درباره ی رفتار دینی علاقه مند بوده و چندین مقاله و سه کتاب عمده درباره ی آن نوشته است .
یونگ، آدلر و دیگر هواداران نخستین تحلیلگری، ارزش روانشناختی باورهای دینی را پذیرفته اند .
آنچه یونگ را از فروید جدا کرد، تعلق خاطر وی به دین، اسطوره و سنتهای باطنی و نمادین نبود بلکه نقطه جدایی این دو، ارزیابی مثبت یونگ از دین به عنوان نمایانگر ابعاد روح به نحوی ژرف تر و جامعتر از سائق جنسی _که فروید محور روح بشر می انگاشت _ نقطه ی جدایی وی از فروید به شمار می آید . منتقدان دین، فروید را پشتوانه بهتری برای اعتراضهای خود میدانند.
اریکسون:
از برجسته ترین شاگردان فروید بوده و نظریه مرحله ای او در مسیر زندگی، ارزیابی مثبتی از نقش دین در سلامت روانی بدست می دهد .
مراحل هشت گانه ی رشد از نظر اریکسون :
سنت توصیفی آلمان:
در سنت توصیفی، روش های گوناگونی از قبیل زندگینامه ها، اسناد شخصی مختلف نظیر اعترافات، زندگینامه های خودنوشت، دفترچه های یادداشت، نامه ها، اشعار و نیز مصاحبه ها، مقالات و انشاهای موظفی می توانند نمودهای فردی تجربه های دینی را نشان دهد .
روانشناسان آلمانی بجای ارزیابی و استنتاج آماری که مورد علاقه پژوهشگران آمریکایی است از توصیف، تحلیل و طبقه بندی کیفی استفاده می کنند.
شناخته شده ترین مطالعات توصیفی آلمانی در خارج از محافل آلمانی زبان عبارتست از کتاب مفهوم امر قدسی از رودولف اتو و کتاب نیایش از فردریش هیلر .
اتو معتقد بود که هسته اصلی دین، تجربه عاطفی غیرعقلانی از امر قدسی است. او ، مقصود خود از عامل غیرعقلانی در الوهیت یا دین را، عنصر فرا عقلانی یا همان جنبه شهودی، عرفانی و قلبی دین می داند نه آنکه دین حاوی عنصری خلاف عقل و عقل ستیز باشد.
همچنین در مورد دین، بر احساس در برابر مفهوم تاکید کرده و احساس را بیشتر از مفهوم، به حقیقت دین نزدیک میداند .
او ، ضد فلسفه یا حتی عقلگرایی نیست بلکه سعی در نیامیختن فلسفه با دین دارد .
منبع
کتاب درآمدی بر روانشناسی دین دکتر مسعود آذربایجانی ؛ ویراست دوم
- ۹۹/۰۸/۱۷