مکتب انگلیسی - آمریکایی
- یکی از سنّت هایی که در شکل گیری روانشناسی دین در قرن نوزدهم میلادی نقش عمده ای داشته است تحت عنوان سنّت انگلیسی - آمریکایی شناخته می شود که نگاهشان یک نگاه تجربی به دین بود . بیشتر سعی می کردند همان بحث های آزمایشگاهی و تجربه دینی را مدِّ نظر قرار دهند . بحث های سنجش برایشان خیلی مهم بود و نگاهشان بیشتر توصیفی بود . در سنّت انگلیسی - آمریکایی بیشتر بر فرد و تأثیر دین بر روان او تأکید می شد . به علاوه این سنّت بیش از آن که بر مشاهده و آزمایش استوار باشد بر تأمل و خوداندیشی تکیه داشت .
- رویکرد تجربی و حتّی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی ، مهم ترین ویژگی این سنّت است .
- همچنین در این سنت تأکید بر کمیّت می باشد و نگاه سنجیدنی به پدیده دارند .
- پیشینه رویکرد کمی در روان شناسی معاصر دین، به گالتون در انگلیس و هال و مکتب کلارک در آمریکا باز می گردد و رویکرد کیفی در روانشناسی دین به ویلیام جیمز و شاگردش جیمزبرت برمی گردد .
- مهمترین افراد شاخص روانشناسی دین دراین سنت عبارتند از فرانسیس گالتون، استنلی هال، ادوین استارباک، جیمز لوبا، جرج کو، ویلیام جیمز و جیمز پرت .
فرانسیس گالتون (1822-1911) :
نخستین مطالعات علمی در زمینه روانشناسی دین را فرانسیس گالتون انجام داده است . او بنیانگذار روانشناسی تفاوتهای فردی است و نخستین کسی بود که از روشهای آماری همبستگی در این زمینه استفاده کرد . مهمترین پژوهش او، تحقیق در مورد کارایی عینی دعا و نیایش است . او معتقد است داشتن زندگی همراه با دعا و نیایش و نیز هدف دعای دیگران قرار گرفتن ، با برخورداری از منافع عینی قابل مشاهده ، همبستگی ندارد .
استنلی هال (1844-1924) :
او بنیان گذار تنها دانشکده ی روانشناسی دین در کلارک آمریکاست ، که در آغاز رشته ی الهیات را برگزیده بود و سپس روانشناسی را جایگزین آن کرد . او زمانی پیشنهاد کرد برای منطبق کردن دین با نیازها و مقتضیات شخصی و اجتماعی دنیای مدرن، از روانشناسی به عنوان وسیله هایی برای بازسازی دین بهره گرفته شود . دو نفر از شاگردان برجسته ی او ، ادوین استارباک و جیمز لوبا بوده که ایمان آوری را به عنوان نخستین موضوع تحقیق خود برگزیده بودند . در میان آثار هال و شاگردانش، کتاب استارباک، شایستگی بیشتری دارد که نماینده مکتب کلارک و خط مشی های آن باشد.
ادوین استارباک :
او نخستین کسی است که کتابی دراین زمینه با نام روانشناسی دین (1899) منتشر و نتایج تحقیقات خود در مورد همزمانی بین بلوغ ، اسکیزوفرنی و رویکرد به دین ارائه کرد .
گرچه بروز واقعی زندگی معنوی غالبا بطور متعارف در خلال سالهای رشد فیزیولوژیک و به ویژه بلوغ جنسی رخ میدهد، اما استارباک تاکید دارد که این دوران، صرفا فرصت و موقع بیداری مذهبی است نه علت آن.
او عمیقا معتقد بود با فهم و ارتقای شخصیت و منش کودک، می توان به تامین صلح جهانی و نجات بشریت کمک کرد و برای تحقیق در مورد پیدایش مفهوم خدا در میان اقوام بدوی از روش گردآوری مطالب زندگینامه ای ، درون نگری ، تامل شخصی و پرسشنامه استفاده کرد .او اعتقاد داشت دین یک راز است و علم، هرگز همه ابعاد آن را نخواهد شناخت.
تحقیقات استارباک بدلیل تمرکز بر رشد دینی و ایمان آوری که منعکس کننده مهمترین علایق هال و شاگردان وی است، نماینده مکتب کلارک می باشد . علاقه وی به تعلیم و تربیت دینی، انعکاس دهنده علایق استاد او یعنی هال است .
جیمز لوبا (1868-1946) :
او معتقد بود تجربه ی دینی ، مجموعاً فاقد موضوعی متعالی و کاملاً نتیجۀ نیروهای طبیعی است .
چالش دینی او با سنت دینی ۲جنبه دارد: از یک سو درصدد نشان دادن تجربه عرفانی بصورتی رضایت بخش با فرآیندهای روانی فیزیولوژیک بود و از سوی دیگر، شواهدی مبنی بر عدم اعتقاد دانشمندان به خدای متشخص (انسانوار) یا جاودانگی گردآوری کرد . او معتقد به میل ذاتی و فطری به نیکی اخلاقی سطح بالاتر بود که بنظرش، اساسی ترین ویژگی انسان است.
به اعتقاد او، فقط معرفت علمی و نه تفسیر خام و ساده لوحانه از تجربه عرفانی، می تواند بصورت کارآمد به جستجوی ارزش های اخلاقی و الهامات دگرگون کننده جهت دهد. او، منشا رشد و نقش مفاهیم کلیدی دینی را در روح انسان مطالعه کرد و ردپای باور را در شیفتگی ذهن انسان به تبیین های علّی و نیاز به حفظ تعادل روحی در بحبوحه تنازعات حیات پی گرفت.
جرج کو:
شهرت او بدلیل کاربرد گونه شناسی منش اخلاقی در تجزیه و تحلیل رویکرد دین و ایمان آوری است و نتایج پرسشنامه های او، الهام بخش بسیاری از آزمون های شخصیت است که امروزه روانشناسان از آن بهره میگیرند .
ویلیام جیمز:
شناخته شده ترین روانشناس در گرایش توصیفی به دین است .
او در آغاز کتاب انواع تجربه دینی که یکی از بزرگترین آثار کلاسیک در زمینه روانشناسی دین است، بر ضد ماتریالیسم پزشکی اعلام موضع میکند و آن را نمی پذیرد . او اعتقاد داشت ارزیابی نهایی یک عقیده یا تجربه را فقط در سایه ثمربخشی آن در زندگی فرد میتوان انجام داد . او بجای نمونه گیری گسترده، از موارد نسبتا نادر به عنوان آزمودنی های اولیه خود بهره میگرفت و از توانایی تشخیص وبصیرت استثنائی خود استفاده میکرد . کتاب انواع تجربه دینی به عنوان مهمترین کتاب در زمین روانشناسی دین شناخته میشود . این کتاب نمونه روشن ، هرچند ناقص رویکرد توصیفی به پدیده های دینی است .
جیمز پرت :
تاثیر برانگیزاننده ویلیام جیمز بر آثار او، قابل تشخیص بوده و در سال 1905 پایان نامه دکترای خود را زیر نظر او به اتمام رساند . عمده ترین اثر پرت در زمینه روانشناسی دین، (کتاب آگاهی دینی ، 1920) بوده که مطالعه ای صرفا توصیفی از مجموعه ای ازجلوه های دینی است . پرت در تاریخ ادیان بخصوص ادیان هند و بودایی، صاحب نظر است.
منبع
کتاب در آمدی بر روانشناسی دین دکتر مسعود آذربایجانی ؛ ویراست دوم
- ۹۹/۰۸/۱۷